ایام کلاس اول دبستان یکی از پرخاطرهترین دوران زندگی آدمهاست و همه ما دوست داریم برای یک بار هم که شده، نخستین کتاب درسی زندگیمان را بهدست بگیریم و صفحههای آنرا به یاد دوران کودکی ورق بزنیم و کمی هم در آن تأمل کنیم. گاهی هم افسوس میخوریم که ای کاش کتاب فارسی کلاس اولمان را به عنوان یادگاری نگه میداشتیم.
عبدالحسین کلهرنیا گلکار فردی است که کتاب اول ابتدایی خود را حدود هفتاد سال حفظ و نگهداری کرده است. کلهرنیا بیش از سی سال در مدرسههای استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را در زندگی دانشآموزان نهادینه کند و امروز میتوان از او به عنوان یکی از دانشآموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.
استفاده از کتاب یادشده به سالهای دهه 1320 مربوط میشود و نوع خط بهکاربردهشده در آن، به صورت نستعلیق و نسخ است.
کلهرنیا که دوران خردسالیاش را با شعرها و جملههای کودکانهی این کتاب سپری کرده است، در اینباره میگوید: «تأثیر مثبت و شادیآور بعضی از حکایتهای این کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقی مانده؛ به طوری که بارها از این کتاب برای فرزندان و نوههایم قبل از رفتن به مدرسه، خواندهام. برخی از حکایتهای این کتاب عبارتند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عید نوروز و پیشی پیشی ملوسم.»
او با اشاره به انتقادی که در همان سنین کودکی به یکی از درسهای این کتاب داشته است، میگوید: «درس “آذر و شخص کور” همیشه سؤالی آزاردهنده در ذهن من به وجود میآورد که چرا نویسنده این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب میکند؟ چون من همیشه از واژه کور متنفر بودم که اصلاً چرا انسان به خاطر معلولیت باید تا آخر عمر احساس ذلت کند و همیشه دوست داشتم که آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.
نگهدارنده این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر اینکه در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد.